به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد

الماس بلاگ

1 . عشق خودم سلما | داستان سكسي Jun 25, 2011 - ... البته به نظرخودم بریم سراغ داستان , من یه دختر عمه دارم به اسم سلما 32… ajabjayi.wo

داستان ليسيدن سينه

داستان ليسيدن سينه

 
1 . عشق خودم سلما | داستان سكسي
Jun 25, 2011 - ... البته به نظرخودم بریم سراغ داستان , من یه دختر عمه دارم به اسم سلما 32… ajabjayi.wordpress.com › 2011/06/25 بودم با ولع یه بچه شیر خواره شروع به خوردن سینه هاش کردم طوری میخوردم ...

 
 2 . لز با نرگس | داستان سکسی | صفحهٔ 65
Jul 10, 2010 - بعد كه حسابی سینه ام رو بوسید كم كم رفت پایین تر تا به كسم رسید اول كمی كسم رو مالید بعد با زبونش شروع كرد به لیسیدن اطراف كسم زبونش رو هل parsv.wordpress.com › 2010/07/10

 
 3 . داستان سکسی — سکس تو دوره نامزدی
کیرش از بالای شرتش بیرون اومده بود و به کسم میمالیدش خیلی دآغ بود سینه هامو تو dastansexy.tumblr.com › post › سک... درد ولذت قاطی بود یه بوس به شیکمم زد و رفت پایین شروع کرد به لیسیدن کسم .

 
 4 . داستان سکس سارا و محمّد | داستان سکسی
Jul 14, 2010 - يه 20 دقيقه اي با سينه هام ور ميرفت و منو حسابي حشري كرده بود و بعد iranaks.wordpress.com › 2010/07/14 از ليسيدن و خوردن برداشت و عقب كشيد و شروع كرد با دستش كسمو مالوندن, ...

 
 5 . داستان ليسيدن سينه | بیا تو - دانلود آهنگ بي کلام اماميو
داستان سكسي كتابخانه ي داستان هاي سكسي.عشق خودم سلما.سلام به همه دوستان شهوانی , من مهیار هستم 27 ساله از … وزنم 80.05 قدم 179 دو سالی میشه که به طور حرفه ای farzanegan-sch.ir › داستان-ليسيدن-...

 
 6 . داستان گول خوردن و اشتباه کردن الناز ومیلاد (هر کسی نخونه ولی ...
هوا ابری بود داشت نم نم ،بارون میزد میلاد هم داشت با ماشینش از محل کارش برمیگشت خونه که کنار خیابون یه دختر خانومی رو دید که تنهاست و منتظر تاکسی! آروم رفت.

 
 7 . ساناز (قسمت دوم) | داستانهای قشنگ و زیبا
Mar 29, 2008 - تو این حالت همیشه ناخوداگاه دستم بیکار نمی مونه و با سینه هاش بازی می dastans3x.wordpress.com › ساناز-ق... ساناز این رو گفت و شروع به لیسیدن و بوسیدن کیرم کرد و بعد هم شروع به ...

 
 8 . لیسیدن سینه هام - داستان سکسی | شهوتناک
Aug 22, 2012 - ... دیدم سارا از روی شلوار داره کسمو میماله چیزی مگفتم بعد ایستاد شروع کرد به لیسیدن سینه هام حالم داشت خراب میشد احساس گیجی شایدم شهوت داشتم shahvatnak.com › shahvatnak › لیس...

 
 9 . من، ستاره و ریحانه | Dokhtarone's Blog
May 25, 2011 - دستم رو رو سينه هام گذاشتم که نبينه و خجالت کشيدم که ستاره گفت: مريم! dokhtarone.wordpress.com › 2011/... بهت بدم که زبونش رو گذاشت رو کسم و از پايين به بالا مي ليسيد.

 
 10 . داستان های زیبا
داستان های زیبا از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد ، غم های زمانه را فراموشم کرد. pretty-story.blogfa.com میومد و روی پام میشست . سینه هاش آروم بالا و پایین می رفت . دستمو می گرفت و می ...

 
 
 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه 21 خرداد 1399ساعت 2:23  توسط سارا